بازیگرتنها
هرچی بازیگریت بهتر باشه تنهائیت هم بیشتره
کاش من هم,همچو یاران عشق یاری داشتم خاطری میخاستم یا خاستاری داشتم تا کشد زیبا رخی بر چهره ام دستی ز مهر کاش چون آینه بر صورت غباری داشتم ای که گفتی انتظار از مرگ جان فرسا تر است کاش جان می دادم اما انتظاری داشتم شاخه عمرم نشد پرگل که چیند دوستی لاجرم از بهر دشمن کاش خاری داشتم خسته و آزرده ام,از خود گریزم نیست,کاش حالت از خود گریزچشم ساری داشتم نغمه ی سرداده در کوه بخود برگشته ام کی به سوی قیر خو راه فراری داشنم؟ محنت و رنج خزان این گونه جان فرسا نبود گر نشاطی در دل از عیش بهاری داشتم تکیه کردم بر محبت,همچو نیلو فر بر آب اعتبار از پایه ی بی اعتباری داشتم پای بند کسی نبودم,پای بندم کسی نبود چون نسیم از گلشن گیتی گذاری داشتم آه حجت!حاصلم زین سوختن افسردن است همچو اخگر دولت ناپایداری داشتم!...........
مرگ،خوابي شيرين، در آغوش خاك گرم كه جسم سرد مرا در آغوش ميگيرد تا همه ي بي مهري ها وسردي ها و نامردي ها را به فراموشي بسپارم. و با چه محبتي مهرش را نثارم ميكند بي منت. و باد كه با وزش بر روي خاكم و نوازشي دلنشين آرامم مي كند و در لابه لاي درختان برايم آوار مي خواند و درختان برايم دست مي زنند و حال با اين ياران ديگر احساس تنهايي نخواهم كرد. مرگ زيباست براي جسم سردم و روح بلند پروازم كه باز خواهد گشت در آغوش گرم وبي نهايت محبت او. مرگ زيباست براي جسم سردم و روح بلند پروازم كه باز خواهد گشت در آغوش گرم وبي نهايت محبت او. خداوندا مرا دریاب که دیگر رو به پایانم خداوندا نجاتم ده از این تکرارِ تکراری هیچ با من نیست در این ویرانه ی دنیا هیچ با من نیست در این آغازِ بی پایان همانهایی که می گفتند همیشه یار من هستند چهار شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:51 :: نويسنده : بازیگرHK
سکوت کوچه هاي تار جانم، گريه مي خواهد تمام بند بند استخوانم گريه مي خواهد بيا اي ابر باران زا، ميان شعرهاي من که بغض آشناي آسمان گريه مي خواهد بهاري کن مرا جانا، که من پابند پاييزيم و آهنگ غزلهاي جوانم گريه مي خواهد چنان دق کرده احساسم ميان شعر تنهايي که حتي گريه هاي بي امانم، گريه مي خواهد
|
آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |